دراين مقاله سعي در تحليل پديده ي تجزيه خواهي در ميان بر خي از ايرانيان دارم. پژوهش در عوامل دروني ايران وعوامل بين المللي در جهت آشكار شدن علت اين جريان الزاميست.بنابر اين در اين راستا به عنوان نمونه تفكر پان ترك را كه در 60 سال گذشته مهمترين گروه جدايي طلب بوده مورد توجه قرار مي دهم .
1) اولين موضوع بحث عوامل دروني ايران مي باشد.بي شك و ترديد مي توان عنوان نمود حكومتهاي ايران بخصوص در قرن بيستم حكومتهاي متمركز بوده وشيوه پيچيدن نسخه از مركز به نواحي مختلف كشور بسيار رواج داشته ودارد .در اين حكومتها هيچ گاه به گوناگوني فرهنگ اقوام توجهي نگرديده ونيز اجازه داده نشده تا ايشان مسائل محلي واستاني شان را رتق و فتق كرده تا از اين طريق در راستاي تمركز زدايي به حكومت مركزي در چارچوب اداره كشور كمك شاياني بكنند.البته تفكر غالب در ميان روشنفكران دوران رضا شاه بسيار به اين تمركز قدرت دامن زده است كه علت آن هم شرايط ايران در آن زمان بود كه در حال فروپاشي واز هم گسيختگي بود تا جايي كه((تقي اراني)) رهبر گروه موسوم به 53 نفر ماركسيست كه در دوران رضا شاه فعاليت مي نمود والبته بعدها دستگير ودر زندان به طرز نا معلومي از بين رفت (1319) خود از آن جمله كساني بود كه ((خواستار حذف زبان آذري از جامعه زادگاهش شد واستدلال كرد كه مهاجران مغول گويش تركي خود را به مردم آريايي محل تحميل كرده اند.)) (1) اما لاجرم نظراتي از اين دست و اعمال فشار فراوان از جانب حكومت وقت بر اقوام بخصوص آذربايجانيها((ناديده گرفتن حقوق بزرگترين اقليت { گروه} قومي كه به لحاظ سياسي اقتصادي فرهنگي به حق پس از انقلاب مشروطيت بيشترين هزينه را پرداخت))(2) سبب پاشيده شدن بذر تجزيه طلبي و ايجاد فرقه دموكرات آذربايجان به رهبري سید جعفر پيشه وري عروسک شوروی سابق گرديد.
اين درست كه فرقه دموكرات بدست شوروي ايجاد شد اما نبايد وجود عوامل داخلي را در تسريع كردن ايجاد اين جنبش ناديده گرفت. البته آقاي عباس لساني از پان تركهاي معاصر مدتي پيش در نامه سرگشاده خود از فرقه دموكرات آذربايجان به نام قيام مردمي ! ياد كردند . جاي اين پرسش باقيست كه اگر اين جريان مردمي بود پس چرا اعضاي آن تا آخرين نفس مقاومت نكرده فوج فوج فرار را بر قرار ترجيح داده وبه كشور شوروي پناهنده شدند؟ وبدين صورت پس از گسيل ارتش ايران به سمت آذربايجان((كنسول انگليس در تبريز گزارش داد كه مقامات شوروي در آذربايجان به پيشه وري توصيه كردند كه موضع خود را متعدل سازد وبا حكومت مركزي نيز مقابله نكند))(3)البته شرح ماجراي سرنوشت كابوس وار اين افراد در شوروي خود به بررسي مجزا نيازمند است. بنابراين فقط به اين مورد بسنده مي كنم كه 500 نفر از اعضاي فرقه پس از اينكه به اين نتيجه رسيدند كه شوروي وحكومت آن سرابي بيش نبود ودر مدت هواداري از آن در دوران حضور در فرقه دموكرات دچار اشتباه مصيبت باري شده بودند. بطور جدي خواستار وپيگير بازگشت به ايران شدند . بدليل در خواستهاي مكرر روسها ايشان را سوار بر قطار كرده وراهي نمودند.در طول سفر رفتارهاي تحقير آميزي از جانب روسها با فرقه اي ها صورت گرفت ومهمتر اينكه آنها از همان اول نمي دانستند مسير حركت قطار ايران نيست بلكه شمال روسيه ومنطقه سيبري مي باشد .دوران اردوگاههاي كار اجباري سيبري از مخوف ترين خاطرات 100 نفر بازمانده از جمع روانه شده مي بود تا جايي كه به گفته ايشان بهترين دلخوشي فرارسيدن فصل بهار بود زيرا با آمدن بهار وروييدن چمن ها حداقل اين افراد مي توانستند به جاي خوردن غذايي كه هيچ گاه موجود نبود آزادانه به چريدن علف بپردازند(4) يكي ديگر از عوامل مهم داخلي را مي توان در ايران پس از انقلاب اسلامي جستجو كرد.جايي كه بدليل جو غالب در ميان انقلابيون تاريخ وفرهنگ ايران بخصوص ايران پيش از اسلام مورد بي مهري وحتي تحقير قرار گرفت.اين در حاليست كه اوج شكوفايي قدرت وعظمت ايران مربوط به دوران پيش از اسلام است. بدون اينكه ايران پس از اسلام را نهي نفي يا ناچيز بشماريم ولي بدرستي ايرانيان در بررسي تاريخ ايران به دوران پيش از اسلام بيشتر مفتخرند تا پس از اسلام.وليكن به دليل برخي از تنگ نظريها از جانب مسئولين تصويري نه چندان آشكار از آن دوران در ذهن ايرانيان وجود دارد كه در غير اين صورت اين عامل مي توانست بدليل شكوه و عظمت خود همبستگي ملي و حس ايران دوستي را در ميان ايرانيان جلا دهد.بدليل وجود خلاء فرهنگي تاريخي فضا براي تحريف تاريخ وهويت ملي ايرانيان فراهم شده است تا جايي كه مشاهده مي كنيم در پايگاههاي اينترنتي عناصر پان ترك سعي شده از شخصيتهاي ملي آذري در جهت مصالح ايدئولوژيكي ايشان سوءاستفاده شود نمونه هاي برجسته بابك خرمدين و ستارخان مي باشند.اين در حاليست كه شخصيت هاي نامبرده هيچ هماهنگي با تفكر تجزيه طلبي پان تركها نداشتند.بر فرض مثال اگر ستارخان داراي افكار جدايي مي بود در آن دوران كه كشور ايران بصورت ملوك الطوايفي اداره مي شد واوضاع نابساماني داشت.وي مي توانست با مجاهدين خبره خود آذربايجان را از ايران جدا نمايد واعلام استقلال كند. اما اين كار رانكرد ورهبري انقلابي را بر عهده گرفت كه امروزه باعث افتخار ايرانيان است. در نتيجه تا زمانيكه فرهنگ و تاريخ ايران اعم از پيش يا پس از اسلام در عرصه عمومي و اجتماع بسط نيابد در اين فضاي خلاء تحريف تاريخ همچنان به عنوان يك راه كار در پيش روي عناصر پان ترك وجود خواهد داشت.
2) دومين عامل در جهت گسترش تجزيه طلبي عوامل بين المللي مي باشد .بطور مثال پروژه بريتانيا درزمينه تجزيه ايران در طول يكصد سال اخير بوضوح آشكار است.بطوريكه مدتها پيش نوه وينستون چرچيل در گفتگو با (لري گينگ) در سي ان ان عنوان داشت كه پدر بزرگ وي هميشه ناراحت و افسرده خاطر بود از اينكه چرا نتوانست كشور ((كردستان)) را بوجود بياوردو ايضا خاطر نشان مي كنم كه آقاي دكتر عباس ميلاني از استادان ايراني حاضر در ايالات متحده در بررسي كه از اسناد به دست آمده از وزارت امور خارجه بريتانيا انجام دادند به اين نتيجه رسيدند كه از سال 1906 كه مسجل گرديد خوزستان داراي منابع سرشار انرژي مي باشد دولت فخيمه بريتانيا تلاش در جهت تجزيه خوزستان از ايران نموده است. در حقيقت پروژه استعمار بیگانه جهت خرد كردن ايران به چند واحد كوچكتر جهت افزايش نفوذ خود در اين واحدهاي داراي قدرت بسيار كمتر نسبت به ميهن قبلي خود امري اثبات شده است.بطور حتم اگر خواست چرچيل مبني بر ايجاد كشور كردستان مهيا مي گشت حكومت بر آمده از آن كشور تازه تاسيس ايجاد ووجود خود را مديون ايشان مي دانست وبراي هميشه سايه سنگين بريتانيا را بر روي خود حس مي كرد.لازم به ذكر مي دانم عنوان نمايم كه انگلستان تنها كشوري نيست ونبوده كه خواستار تجزيه واضمحلال ايران بوده است پديده پان تركيسم در ايران هيچ گاه داراي هويت مستقل نبوده وبه فراخور زمانه از جانب كشورهاي بيگانه پشتيباني مي گرديد .چه در دوران كمونيسم وچه در دوران امروز پان تركها بجاي اينكه طبق مدعاي مطرح كرده خود بدنبال احقاق حقوق مردم آذربايجان باشند طبق يك سناريوي تعيين شده از آن طرف مرزها سعي مي كنند تاريخ و تمدن ايران را زير سوال برده وتخريب كنند به فرض بر شخصيت كورش بزرگ كه مورد تحسين جهانيان هست مي تازند و ناپسنديده ترين الفاظ ممكنه را نثار وي مي نمايند كه اين خود نشانه اي است بر اين كه ايشان از هرگونه فرهنگي بي بهره هستند نمونه اي ديگر فردوسي حكيم مي باشد كه بسيار مورد تنفر پان تركهاست. نكته جالب اينجاست كه اين افراد خود را مدافع اعراب دانسته وبدليل اينكه فردوسي چند بيت در مذمت عربها نوشته است اين شخصيت بزرگ ادبي جهان را شوونيست فارس مي خوانند. معلوم نيست كه از چه زماني ايشان خود را يارو ياور اعراب متجاوز و مهاجم 1400 سال گذشته يافته وبه دفاع از آنان مي پر دازند.لازم به ذكر است ضمن احترام به هم ميهنان عرب خوزستانيمان علت اصلي اينكه فردوسي در اشعار خود روي خوشي به عربهاي متجاوز 1400 سال گذشته نشان نداده اين است كه عربها در طول 2 قرن حكومت بر ايران مرتكب متوحش ترين جنايتها در حق ايرانيان شده اند. از گرفتن خراج اجباري از شهرههاي ايران وسوزاندن كتابهاي دانشگاه (گندي شاپور) وبه كنيز گرفتن زنان ايراني تا قتل مبارزان ملي به طريق دهشتناك خود توجيه گر اين بغض فردوسي گرديده .قطعا اين مسئله خود گواه اين است كه پان تركهايي كه قصد سوءاستفاده از نام بابك خرمدين را داشته در ادعاي خود صداقت لازمه را ندارند زيرا با اندكي تامل در سرنوشت اين قهرمان نامي و شرح آخرين لحظات زندگي وي ونحوه كشته شدنش به دست خليفه معتصم در سامرا مي توان درك كرد كه در زماني كه اعراب ضد فرهنگي ترين و ضد انساني ترين اعمال را در ايرانيان روا داشتند بطور حتم فردوسي به عنوان يك ايراني ميهني نمي توانست از اعراب به نيكي ياد كند.به هر شكل و صورت افق ديد پا ن تركيسم ايجاد گسست فرهنگي تاريخي است. تا زمينه تجزيه ي آذربايجان را فراهم سازند در حقيقت پان تركهاي امروزي را میتوان از جهاتی فرزند خلف آيت الله خلخالي نامید . اين امر زماني به اثبات مي رسد كه معلوم مي گردد وي در ابتداي انقلاب اسلامي با بلدوزر قصد تخريب تخت جمشيد و آثار باستاني هخامنشيان راداشت.ماجراي كتابسوزان وآتش زدن كتابهاي مفاخر ادبي ايران توسط پان تركها از اين دست حملات به فرهنگ ايران است. يكي از ترفندهاي جريان مذبور وانمود كردن اين امر مي باشد كه قوم آذري قومي غير آريايي بوده واصليت ونژاد وزبان اين قوم از ابتداي تاريخ ترك بوده است .اين در حاليست كه اقوام آريايي عبارتند از پارتها پارسها ومادها كه پارتها وپارسها از جنب خراسان كنوني وارد ايران گشته ومادها از جنب درياي مازندران در مهاجرتي كه در حدود 1000 تا 1500 سال بطول انجاميده وارد منطقه آذربايجان و كردستان كنوني شده ودر آنجا سكنا گزيده اند. به اين ترتيب آذريها وكردها بازماندگاه قوم ماد هستند كه قوم نامبرده همانطور كه ذكر شد خود شاخه اي از نژاد آرياست ودر عين حال پس از تاسيس دولت ماد در ايران ناحيه آذربايجان به نام (( ماد كوچك)) معروف شد. اما ممكن است اين شبهه در ذهن خوانندگان گرامي ايجاد گردد كه پس اگر مردم آذربايجان آريايي هستند چرا زبان ايشان تركيست؟ در پاسخ متذكر مي شوم كه همزباني دليل بر هم نژادي نيست . مردم كشور فرانسه كه از نژاد ((گل)) هستند به زبان فرانسوي تكلم مي كنند وهمينطور كشور آفريقايي وسياه پوست سنگال هم به اين زبان تكلم دارد. آيا مردم فرانسه با مردم سنگال هم نژاد هستند؟ بطور حتم خير .فرانسه زماني كشور سنگال را اشغال استعمار وزبان خود را در آن ناحيه گسترش داد.اما در مورد زبان آذربايجان يكي از بهترين و با اهميت ترين منابع در اين باره كتاب ((روحي انارجاني)) تاليف قرن11 هجري قمري است.اين كتاب نمونه آشكاري از رواج زبان آذري پهلوي در ميان مردم آذربايجان مي باشد وهمچنين احمد كسروي تبریزی مي نويسد: از سال 736هجري{قمري} سال در گذشت ابوسعيد آخرين سلطان مغول تا ظهور شاه اسماعيل در سال 906 هجري {قمري}زبان تركي در آذربايجان محدود به تركان و مغولان بود و مردم آذربايجان همچنان به زبان آذري پهلوي صحبت مي كردند. دكتر امين رياحي نويسنده كتاب (( زبان وادب فارسي در قلمرو عثماني مي نويسد:در خود تبريز پايتخت تركمن هاي آق قويونلو و قرا قويونلو چنان كه منابع تاريخي مي گويند تا اواخر قرن دهم زبان آذري پهلوي رواج داشت واحتمالا شروع دگر گشت به تركي پس از جنگهاي شاه طهماسب با عثماني و اشغال 20 ساله تبريز پبش از شاه عباس بزرگ انجام گرفته است. عبدالعلي كارنگ در كتاب ((تاتي وهرزني))علت دگر گشت زبان آذري را از قرن هاي 11و 12 هجري قمري به بعد به تركي چنين تحليل كرد: پس از روي كار آمدن صفويه وترويج تركي بوسيله ي آنان و قتل عامهاي متوالي مردم آذربايجان توسط تركان متعصب عثماني و در جنگهاي متمادي با ايران به تدريج زبان آذري از شهرها و نقاط جنگ زده آذربايجان رخت بربست وفقط در نقاط دور دست باقي ماند... ولي هنوز روستاهايي هستند كه به همين لهجه با نام تاتي وهرزني{آذري پهلوي} تكلم دارندبیشتر در این باره . . . . در پايان عنوان مي دارم كه علت پيدايش موج جديد ( و البته اندک ) پان تركيسم بدين خاطر است كه كه در واقع در پشت سناريوي تعيين شده الهام عليف و دوستان وي در تركيه (5) به اين نتيجه رسيده اند كه از طريق ديپلماسي امكان بازپسگيري قره باغ از ارمنستان وجود نخواهد داشت واقدام نظامي هم منتفي هست چونكه جمهوري آذربايجان هيچ مرزي با قره باغ ندارد.مي ماند يك راه بايد با يك تير دو نشان را هدف گرفت.بدين ترتيب كه با جداكردن آذربايجان از ايران بدليل وجود مرز ميان آذربايجان ايران با قره باغ مي توان اقدام نظامي براي گرفتن قره باغ صورت داد. اين پروژه ننگ آور و منحوس است كه پان تركهاي به ظاهر وطني در آن نقش پياده نظام را ايفا مي كنند. به پان تركهايي كه زماني قبله پدرانشان مسكو و امروز قبله ايشان باكو و آنكاراست هشدار مي دهيم كه از سرنوشت پيشينيان خود درس عبرت گرفته وخود را بيش از اين آلت دست بيگانگان قرار نداده ودر مبارزات مدني هم ميهنان آذريمان براي احقاق حقوق قوم قهرمان پرور آذربايجان شركت بجويند .
پي نوشتها:
1) ايران بين دو انقلاب يرواند آبراهاميان نشر مركز 1380 صفحه 143
2) خانه دايي يوسف اتابك فتح الله زاده نشر قطره 1381 صفحه 80
3)British consul in tabriz 30 november 1946 برگرفته از ايران بين دو انقلاب صفحه 539
4) براي آگاهي كامل از سرنوشت اعضا و رهبران فرقه دموكرات آذربايجان در كشور شوراها به كتاب خانه دايي يوسف مراجعه بفرماييد .
5) لازم به ذكر است كه اربابان تركيه اي پان تركهاي ايراني خود شوونيست از نوع ترك مي باشند .زيرا شعار ايشان كه نشات گرفته از مصطفي كمال پدر ترك بوده اين است كه ((فقط ترك مي تواند دوست ترك باشد)) وبه اين شكل مي بينيم كه هويت كردهاي تركيه انكار شده وبه آنان لقب ترك كوهستان داد ه شده. شوونيست هاي تركيه در نابود كردن فرهنگ و تمدن هاي غيره يد طولايي داشته كه از جمله كشتار بيش از يك ميليون ارمني در اوايل قرن بيستم نابودي روستاهاي كردي وآخرين مورد هم كشتن (هرانت دينك) روزنامه نگار ارمني و سردبير نشريه آگوس در استانبول مي باشد .
بد نیست این پان ترک ها سری هم به ویکیپدیا بزنند و بفهمند که زبانشان از کجا آمده. آیا اویغورهای مغول را بیشتر دوست دارن یا تورکهای ترکیه که هنوز به وضو میگویند: آبدست
پاسخحذفمن دو تا سوال دارم آیا مغولها تورک بودند؟و آیا کشور آذربایجان با منطقه قره باغ مرزی ندارد؟! این مقاله بر از اطلاعات غلط است!! خواستن حقوق اولیه انسانی دلیل بر جدایی طلبی نیست!مردم آذربایجان زبان و فرهنگ خود را دوست دارند و می خواهند به زبان ترکی نیز درمدرسه هادرس داده شود.
پاسخحذفترکها هر چه هستند و هر جور که صحبت کنند به شما فارسهای بی شعور و نژاد پرست هیچ ربطی ندارد.در ضمن یاد بگیر که تجزیه طلب با استقلال طلب فرق داره.آذربایجان جز ایران نبوده که بخواهند تجزیه اش کنند،بلکه اشغال شده و استقلالش پایمال شده،بنابرین استقلال طلب هستند نه تجزیه طلب.
پاسخحذفترکها هر چه هستند و هر جور که صحبت کنند به شما فارسهای بی شعور و نژاد پرست هیچ ربطی ندارد.در ضمن یاد بگیر که تجزیه طلب با استقلال طلب فرق داره.آذربایجان جز ایران نبوده که بخواهند تجزیه اش کنند،بلکه اشغال شده و استقلالش پایمال شده،بنابرین استقلال طلب هستند نه تجزیه طلب.
پاسخحذفادبِ مرد به زه دولتِ اوست...
شما دارین شخصیتِ خودتون رو نشون می دین...
من هم دارم واسه سرفرازیی وطنم و جلوگیری از تحریفِ تاریخ توسط شما و امثال شما می کوشم..
موفق باشید...
و درضمن؛ لطف کنین بدون نام تشریف نیارین...
پاسخحذفخواستین با هم در مسنجر، موبایل، بیلوکس، اسکایپ با هم صحبت می کنیم...
اون قد شهامت دارم که اسم و رسمی از خودم به جا بزارم، نه مثل شما از روی ترس ناشناس بیام..
و لطف کنین مدارکتون رو که آذربایجان توسطِ ایران اشغال شده نشون بدین، البته نه جعلیه اون رو ;))
اون فردي كه ادعا مي كنه آذربايجان متعلق به ايران نيست و اشغال شده اول از هرچيز روي معني آذربايجان يا آذربادگان فكر كنه كه آيا اين كلمه توركي است يا پارسي.آذربادگان=آذر+آبادگان. آذر در پارسي يعني آتش و آبادگان يعني آباد شده و اشاره به سرزميني داره كه با آتش آباد شده. جالب اينجاست كه اين نام بدرستي براي منطقه آذربايجان انتخاب شده چراكه اشاره به آتش طبيعي در دامنه كوه هاي شمال غرب ايران داره كه ناشي از سفره هاي گاز زيرزميني است. امروزه هم اين آتش طبيعي در دل كوه از جاذبه هاي توريستي جمهوري آذربايجان محسوب مي شه. اين پديده طبيعي يكي از پايه هاي ظهور زرتشت در آذربادگان شمرده مي شه و حتي امروزه آثار عبادتگاهاي زرتشتي پيرامون اين آتش فروزان در دل كوه پس از گذشت 3000 سال همچنان مشهود است. پس شمايي كه با كم سوادي و جهل فرياد آزادي سر مي دهي آگاه باش كه ايراني هستي و حتي اسم سرزمينت "آذربايجان" واژه اي پارسي است و هيچكس جايي رو اشغال نكرده مگر شما افراطي هاي نژاد پرستي كه ذهن مردمان با صفاي آذربايجانو به اشغال افكار واهي در آورده ايد.
پاسخحذف